آیهانآیهان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آیهان فرمانروای ماه

خرید نمایشگاه

سلام پسر گلم، حالت خوبه؟ دلت که واسه بابایی تنگ نشده؟ الهی قربونت برم.  یادته 16 شهریور من و مامانی رفتیم نمایشگاه؟ این عکس بعضی از خریدهاییه که برات انجام دادیم. امیدواریم خوشت بیاد و با سلامتی و شادکامی ازشون استفاده کنی. قالیچه: 1.5*2.5 متره. قراره روش کلی ماشین بازی کنی. کالسکه کریر و نی نی لای لای روروک کیف ...
27 شهريور 1390

50 روش برای به ظهور رساندن استعدادهای فرزندان

1- به فرزند خود اجازه دهید علائق خود را کشف کند. به فعالیتهایی که او انتخاب می کند توجه نشان دهید. این گونه بازیهای زمان- آزاد می تواند اطلاعات بسیاری درباره استعدادهای نهفته فرزندتان در اختیار شما قرار دهد. 2- فرزند خود را روی طیف وسیعی از تجارب قرار دهید. این امر باعث فعال شدن استعدادهای نهفته می گردد. فکر نکنید چون او علاقه ای نشان نمی دهد، بنابراین استعدادی هم در آن زمینه ندارد. 3- بگذارید مرتکب اشتباه شود. اگر همه کارها را به طور کامل و بی نقص انجام دهد، هرگز برای کشف و گسترش یک استعداد، خطر نخواهد کرد. 4- سؤال بپرسید. با پرسیدن سؤالهای اساسی از قبیل: چرا آسمان آبی است؟ به کودک خود کمک کنید تا با شگفتیهای دنیا مواجه شود. به ات...
26 شهريور 1390

پندهایی برای پسرم

سلام پسر عزیزم، می خواستم داستان سوم از کتاب حیات القلوب رو برات بنویسم ولی ترجیح دادم این مطلبو به پند و نصیحتهای لقمان به پسرش نافان اختصاص بدم. پسرم ما آدم بزرگا خیلی سخت پند و موعظه قبول می کنیم. خیلی از رفتارها و تفکرات به قدری در ما ریشه دوانده که خشکاندن آن ریشه ها به سختی امکان پذیره. مگر به همت والا و کوشش بسیار. شاید شب قدری پیش بیاد، شاید زیارتی برویم، شاید دلمان بشکند و توبه کنیم، به خودمان و خدایمان قول بدیم که از بدیها، نفرتها و کینه ها دوری کنیم ولی این بدیها چون آب زیر خاکستری هستند که با اندک وزش بادی خود را نشان می دهند. و اینجاست که قولمون رو زیر پا میگذاریم، توبه می شکنیم و ... اما تو پسر گلم، هنوز ریشه بدیها در تار ...
25 شهريور 1390

نی نی کوچولو

نی نی کوچولو گل پسره الان درست یک سال داره خوشگله و با نمکه روی لپش یک خال داره موهاش صاف و طلاییه چشماش درشت و روشنه دل می بره با اون لباش وقتی که لبخند می زنه همیشه توی دهنش یک شیشه یا پستونکه نینی کوچولو فقط کمی بزرگ تر از عروسکه بابایی اسم باباشه مامانشم مامان زری یکی یک دونست چون نداره خواهری یا برادری یکی یک دونست چون نداره خواهری یا برادری ( برای شنیدن ترانه، روی عکس فوق کلیک کنید ) ...
23 شهريور 1390

گنجشکک اشی مشی

گنجشگک اشي مشي از قصه ها بيرون بيا برلب بوم ما نشين بپر بالا تو آسمون بگو به ابر مهربون که چشم پر اشکي داره بياد به شهر تشنمون بارون شر شربباره ببين هواي شهر ما تو چنگ دود اسير شده بگو به باد با لشکرش بياد که خيلي دير شده گنجشگک اشي مشي بخون بگوش آدما کاري کنن که شهرمون بمونه سبز و با صفا ( برای شنیدن ترانه، روی عکس فوق کلیک کنید ) ...
23 شهريور 1390

ترانه مورچه سیاه کوچولو

به نام خدا  مورچه  سیاه کوچولو کار می کنه، بار می بره دونه هارو جمع می کنه داخل انبار می بره   مورچه  سیاه کوچولو زیرِ زمین لونه داره تو لونه ی زیرِزمین یه عالمه دونه داره   مورچه  سیاه کوچولو عاشق کار و کوششه تابستون و فصل بهار همیشه زحمت می کشه    مورچه  سیاه کوچولو خوشحاله و غم نداره فصل زمستون که بیاد آب و غذا کم نداره ...
23 شهريور 1390

هفته بیست و نهم تو دل مامان

سلام پسر نازنینم. ورودت به سه ماهه سوم مبارک نازنینم. وزن شما این هفته حدود 1100 گرم و قدت کمي بيشتر از 38 سانتي متره. ماهيچه ها و ريه ت به رشد خودشون ادامه ميدن و سرت بزرگتر مي شه انیشتین کوچولوی من. آخه سرت باید با مغز در حال رشدت (كه در حال ساختن ميلياردها سلول عصبيه) هماهنگ بشه مامانی. تند و تند داری بزرگ میشی و نيازهاي غذاييت در اين سه ماهه به حداكثر مقدار خودش مي رسه. واسه همین مامان باید کلی پروتئين، ويتامين C، اسيد فوليك، آهن و كلسيم دریافت کنه. اسكلتت در حال محكم شدنه و مامان باید حواسش باشه که شیر بیشتری بخوره. ...
22 شهريور 1390

زندگی

زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است . زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است . زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ . زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است . زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست . زندگی، شـــوق وصال یار است . زندگی، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس . زندگی، تکیه زدن بر یــار است . زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است . زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است . زندگی، قطعه سرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به   سرشاخه امید و رجا . زندگی، راز فـروزندگی خورشید است . ...
15 شهريور 1390

ترس از سفر

سلام عسل مامان، امروز به ناچار با باباجون رفتیم دانشگاه تا بابایی آخرین امتحان این ترمو از بچه ها بگیره. منم نمرات رو تحویل دادم. ان شاءالله قراره فردا صبح زود هم با ماشین خودمون بریم تهران. اگه گفتی کجا؟!! نمایشگاه مادر، نوزاد و کودک. آخ جووووون. میخوایم کلی چیزای خوشگل خوشگل واسه پسر نازمون ببینیم و اگه خدا بخواد برات بخریم. بعدش میریم ترمینال تا واسه نقده بلیط اتوبوس بخریم. برمیگردیم قزوین و شب از همین جا سوار اتوبوس میشیم. ولی من خیلی نگران توأم مامانی. آخه 6 ساعت رفت و آمد تهران طول میکشه و 10 ساعت هم تا نقده راهه و من می ترسم 16 ساعت تو ماشین بودن برات ضرر داشته باشه. ولی بابایی میگه اگه فردا نریم دیدن خونواده ش دیگه تا بعد دنیا ا...
15 شهريور 1390

هفته بیست و هشتم تو دل مامان

سلام بزرگ مرد کوچولوی مامان، این هفته نزدیک 910 گرم وزنته و 37.6 سانتي متر قدت. حالا دیگه می تونی چشمای نازت رو که مژه های بلندی ازش سبز شدن باز كنی و سرت رو به طرف هر نور ممتد و شديدي كه از بيرون بتابه برگردونی. لايه هاي چربي بدنت در حال شكل گيري هستند و تو رو براي زندگي بیرون از دل مامان آماده میکنن. آلرژی مامان هم خیلی بهتر شده و دیگه از اون عطسه ها و آبریزش بینی شدید خبری نیست. یکی دو هفته گذشته، دل مامانی شده بود اندازه دل یه گنجشک کوچولو، جوری که اگه ١٠٠٠ تا محبت باباجون میشد ٩٩٩ تا فوری بغضم می گرفت و آروم آروم اشک از چشمام میچکید ولی مامانی چند روزیه هردومون حسابی بزرگ شدیم و بهونه نمی گیریم. با وجود اون دل نازکی، انگار که وجود ...
15 شهريور 1390